لینک باکس افزایش بازدید
خبر بعد از لندن رسید. سخنگوی وزارت خارجه انگلیس در پاسخ به پرسش یكی از خبرنگاران كه نظر او را درباره اخبار آمادگی اسراییل برای حمله به ایران پرسیده بود گفت انگلیس هیچ گزینه ای را برای متوقف كردن برنامه هسته ای ایران از روی میز حذف نمی كند. درست در همین موقع منابع انگلیسی خبری اعلام كردند كه وزارت دفاع این كشور خود را برای كمك به عملیات مشترك اسراییل و امریكا علیه برنامه هسته ای ایران آماده می كند.
آخرین كد كه در واقع به معنای انتقال كل این ماجرا به فضای رسمی بود مربوط به شیمون پرز رییس جمهور رژییم صهیونیستی است. پرز روز یكشنبه گفت كه احساس می كند حمله به ایران نزدیك است. بیان این جمله از زبان عالی ترین مقام اجرایی رژیم صهیونیستی ظاهرا به این دلیل انجام شده است كه صهیونیست ها می خواهند مطمئن شوند به واضح ترین شكل ممكن پیام خود را به مخاطبشان رسانده اند. منتها سوال این است كه آن پیام چیست و مخاطب آن كیست؟
برای فهم اینكه پس پرده این بازی چیست ابتدا باید به این پرسش پاسخ دادكه آیا حمله نظامی به ایران امكانپذیر یا به اصطلاح یك گزینه روی میز است؟ بعد از آنكه پاسخ این سوال روشن شد می توان سوال دوم را مطرح كرد و آن اینكه هدف از جنجال تبلیغاتی جدید چیست؟
از بیش از دو سال پیش این نكته كاملا روشن بوده و به روش های بسیارمتنوعی به نفع آن استدلال شده است كه حمله نظامی علیه ایران یك گزینه بالفعل نیست و شرایط لازم برای بالفعل شدن آن هم بسیار دشوارتر از آن است كه امیدی به تحقق آن باشد.
دلایل زیر كه كه آنها با انبوهی از كدهای متعلق به منابع غربی قابل مستند سازی است، نشان می دهد حمله نظامی علیه ایران چه به صورت محدود و جه به صورت گسترده، علیه برنامه هسته ای ایران یا هر هدف دیگر، اكنون در دستور كار هیچ طرفی از جمله اسراییلی ها قرار ندارد و برای فهم فضای تبلیغاتی فعلی علیه ایران باید از ظاهر موضوع فراتر رفت.
۱- اگر هدف حمله نظامی ایران توقف برنامه هسته ای باشد –چیزی كه اسراییلی ادعا می كنند- یك حمله نه فقط منجر به توقف برنامه هسته ای ایران نخواهد شد، یلكه توجیه لازم برای حركت به سمت تسلیحات در این برنامه را كاملا فراهم خواهد كرد. اگر ایران هدف حمله نظامی قرار بگیرد، آن وقت دلیلی به نام دفاع از خود در اختیار دارد كه بر مبنای آن مجاز خواهد بود برای دسترسی به هر نوع امكان نظامی مفید از جمله سلاح هسته ای تلاش كند. بنابراین اگر هدف غربی ها این است كه ایران سلاح هسته ای نسازد، احمقانه ترین كار این است كه به ایران حمله كنند چرا كه در آن صورت حتما ایران سلاح هسته ای خواهد ساخت.
۲- مسئله بعدی این است كه حمله نظامی اساسا قادر به متوقف كردن برنامه هسته ای ایران یا حتی به تاخیر انداختن آن تا زمانی طولانی نخواهد بود. تخمین خوش بین ترین ناظران اسراییلی و امریكایی این است كه حمله نظامی فقط چیزی حدود دو سال این برنامه را به تاخیر خواهد انداخت و به همین دلیل بسیاری از استراتژیست های غربی عقیده دارند این تاخیر ارزش درگیر شدن با ایران را ندارد. اما نكته مهم تر این است كه حتی وقوع این مقدار تاخیر هم محل تردید فراوان است. ایران اكنون اولا در حال انتقال ماشین های خود به تاسیسات فردو است كه عملا در مقابل هیچ نوعی از حمله متعارف نظامی آسیب پذیر نیست، ثانیا در حال جایگزین كردن ماشین های نسل اول با نسل های ۲ و ۳ است و ثالثا مقدار قابل توجهی مواد ۲۰ درصد انبار كرده است. مجموعه این پارامتر ها حاوی این پیام راهبردی است كه برنامه ایران به درجه ای از پیشرفت و خودكفایی فنی رسیده كه حتی با حمله نظامی هم سرعت آن تغیییری نخواهد كرد. در كنار همه اینها این بحث هم وجود دارد كه غربی ها خود می گویند هرگز نمی توانند به لحاظ اطلاعاتی مطمئن باشند تاسیسات هسته ای ایران همان است كه اعلام شده است.
۳- سومین مسئله تاثیری است كه هرگونه حمله نظامی بر فضای داخلی ایران خواهد گذاشت. همه تحلیلگران اطلاعاتی غرب اكنون بر این عقیده هستند كه با وقوع هرگونه حمله نظامی خارجی دو اتفاق قطعا در داخل ایران رخ خواهد داد. نخستین اتفاق این است كه یك اجماع داخلی بسیار جدی علیه غرب بوجود خواهد آمد و مطالبه پاسخ به غرب تبدیل به یك مطالبه مردمی خواهد شد و ثانیا پس از حمله دیگر نشانی از چیزی به نام جریان سبز یا اپوزیسیون نخواهد ماند و همه این گروه ها در زمانی بسیار كوتاه نابود می شوند. اگر این اصل را درست بگیریم كه هدف نهایی امریكا از همه اقدامات علیه ایران حتی حمله نظامی نهایتا اثرگذاری بر فضای داخلی ایران و كلید زدن پروژه براندازی از داخل است (اصطلاحا گفته می شود امریكا حتی از اقدام سخت هم هدف نرم دارد)، با حمله به ایران تمام سرمایه نرم خود در ایران را در زمانی بسیار كوتاه خاكستر خواهد كرد.
۴- چهارمین نكته مربوط به توان پاسخ دهی ایران و تیدیل كردن هرگونه درگیری به درگیری منطقه ای و فرامنطقه ای است. امریكایی ها بویژه اكنون كه روی نیروی قدس تمركز كرده اند به خوبی می دانند كه توان عملیات برون مرزی ایران و متحدانش چه اندازه است اما مهم تر از این آن است كه بهار عربی و برانگیختگی ضد اسراییلی و ضد امریكایی ناشی از آن، توان پاسخ دهی ایران به هر گونه تهدید را صد چندان كرده است.
۵- و آخرین نكته كه در این مقاله به ان اشاره می شود این است كه اساسا جامعه اطلاعاتی و نظامی اسرایل و امریكا عقیده ندارد كه برنامه هسته ای ایران تهدید شماره یك است. تمام ارزیابی های اطلاعاتی موجود در امریكا، اسراییل و اروپا حاكی از آن است كه ایران فقط درصدد دست یافتن به «وضعیت آسانه ای» است و هیچ تصمیمی برای ساخت سلاح هسته ای اتخاذ نكرده است، ضمن اینكه حتی اگر سلاح بسازد از آن برای بازدارندگی استفاده خواهد كرد نه حمله به یك كشور دیگر. به همین دلیل است كه كسانی مانند داگان و سلف او پاردو اصرار دارند كه تهدید ژئوپلتیك ناشی از بهار عربی بسیار بزرگتر از تهدید برنامه هسته ای ایران است.
این فهرست را می توان بسیار طولانی تر و دقیق تر كرد اما سوال این است كه اگر این استدلال ها درست باشد و حمله نظامی عملا از سبد گزینه های غرب علیه ایران حذف شده باشد، هدف بازی اخیر علیه ایران چیست؟
به نظر می رسد در دقیق ترین تحلیل ممكن هدف اسراییلی ها این است كه غرب را وادار به اعمال تحریم هایی سنگین تر از قطعنامه ۱۹۲۹ علیه ایران بكنند اما معضل بزرگ آنها این است كه روسیه، چین و برخی كشورهای اروپایی به دلایلی كه در مقالات دیگر خواهیم گفت حاضر به موافقت با هیچ تحریم دیگری نیستند. هدف از تمامی جنجال های اخیر درباره احتمال حمله نظامی اسراییل به ایران این است كه روسیه، چین و اروپا دست ازمخالفت با تحریم بردارند و از بیم مواجه شدن با گزینه بسیار خطرناك درگیری با ایران، تصویب تحریم های سنگین تر در شورای امنیت علیه ایران را بپذیرند. دقیقا به همین دلیل است كه اوباما اعلام كرده پس از انتشار گزارش آمانو با روسیه و چین درباره ایران رایزنی خواهدنظرات شما عزیزان: